خشمت نکرد کس را الا به حق عقوبت
عفوت نکرد کس راالا به حق محابا.
میرمعزی ( از آنندراج ).
عقوبت مکن عذرخواه آمدم به نزدیک تو روسیاه آمدم.
نظامی ( از آنندراج ).
عدل است اگر عقوبت ما بیگنه کنی لطف است اگر کشی قلم عفو بر خطا.
سعدی.
حرکتی از او در نظر سلطان ناپسند آمد، مصادره فرمود و عقوبت کرد. ( گلستان ). بنده را دست و پا بسته عقوبت همی کرد. ( گلستان ). عفو؛ عقوبت ناکردن مستحق عذاب را. ( منتهی الارب ).