عقنقل. [ ع َ ق َ ق َ ] ( ع اِ ) رودبار بزرگ فراخ. ( منتهی الارب ). وادی بزرگ و گشاده. ( از اقرب الموارد ). || ریگ توده برهم نشسته. || روده سوسمار. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || کاسه بزرگ. ( منتهی الارب ). قدح. ( اقرب الموارد ). || شمشیر. ( منتهی الارب ). سیف. ( اقرب الموارد ). نون و قاف آن زائد است برای الحاق به «سفرجل ». ج ، عَقاقل. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ).