عقنفس

لغت نامه دهخدا

عقنفس. [ ع َ ق َ ف َ ]( ع ص ) رجل عقنفس ؛ مرد دشوارخوی. ( منتهی الارب ). سخت خوی. || لئیم و فرومایه. ( از اقرب الموارد ). || خلق عقنفس ؛ خوی دشوار. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس