عقلمند. [ ع َ م َ ] ( ص مرکب ) در تداول خانگی ، صاحب عقل.( یادداشت مرحوم دهخدا ). خردمند و هوشمند و دانا و عاقل. ( ناظم الاطباء ) : بچه وقتی عقلمند شد باید او را به مکتب فرستاد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).