عقلانیت

/~aqlAniyyat/

برابر پارسی: خردمندی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] این مفهوم کاربردهای فراوان داشته و در حوزه های گوناگونی به کار رفته است. به همین دلیل نیز معانی مختلفی دارد. شاید بتوان با استقراء حوزه هایی که واژه عقلانیت در آنها به کار رفته است یک معنای جامع برای آن برشمرد. می توان این معنای جامع را تبعیت کامل از استدلال صحیح دانست. روشن است که استدلال کردن بر یک چیز انحاء مختلفی دارد به همین دلیل عقلانیت ناشی از انواع مختلف استدلال نیز مختلف خواهد بود.
عقلانیت در یک تقسیم بندی اولیه به عقلانیت نظری و عقلانیت عملی تقسیم می شود.
← عقلانیت نظری
۱. ↑ فراز و نشیب عقلانیت، محمدحسین بهمن پور، ص۴۸، بیجا، نوادر، ۱۳۷۹.۲. ↑ راهی به رهایی، مقاله دین و عقلانیت، مصطفی ملکیان، ص۲۶۵ـ۲۶۸، تهران، نگاه معاصر، ۱۳۸۱.۳. ↑ مبانی معرفت دینی، محمد حسن زاده، ص۶۴_ ۷۷، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، ۱۳۸۰.۴. ↑ دین در ترازوی اخلاق، ابوالقاسم فنایی، ص۱۱۲-۱۱۶، تهران، مؤسسه فرهنگی صراط، ۱۳۸۴.
منبع
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عقلانیت».
...

مترادف ها

rationality (اسم)
عقلانیت، معقولیت

پیشنهاد کاربران

سلام ، کسی که میخواهد از حد اوسط فراتر رود و در مسائلی که توانایی دارد تماشایی ، چشم گیر و رویایی ظاهر شود باید چکار کند؟ در این بین عقلانیت ، مشروعیت و باورهای ملی مهم است .
عقلانیت؛ بر مبنای حقایق و بر اساس منطق اندیشیدن
عقلانیت rationality
عقلانیت در نخستین معنایش مفهومی که فیلسوفان کوشیده‏اند آن را به گونه‏ای توصیف کنند که شامل هر عمل و باور و گرایشی باشد که بر یک استدلال مشروع و به حق مبتنی است. امِا این توصیف کلی نمی‏تواند معنای دقیق عقلانیت باشد زیرا همواره در مقابل یک عمل یا باور یا گرایش معیُّن، اعمال و باورها و گرایش هایی رقیبی وجود دارند که آنها نیز عقلانی محسوب می‏شوند؛ به تعبیر دیگر، در فرهنگ غربی برای انواع متفاوت استدلال، معیارهای مشروعیت متفاوتی در نظر می‏گیرند و به این ترتیب به نظر می‏رسد که هیچ یک از انواع عقلانیت، یا قواعد عقل در فرهنگ غرب مقبولیت عام ندارد. یکسان دانستن آنچه عقلانی است با آنچه به طور عقلانی مطلوب است باعث کنار گذاشتن آن چیزی می‏شود که به طور عقلانی مجاز است.
...
[مشاهده متن کامل]

1. یک شکل عقلانیت عبارت است از مطابقت با قواعد منطق قیاسی. مطابق این معیار اگر کسی بر اساس قاعدة وضع مقدم ( modus ponens ) از دو مقدمة «باران می آید» و «اگر باران می آید، کوچه خیس است» نتیجه بگیرید که «کوچه خیس است»، استنتاج او عقلانی نامیده می‏شود؛ در صورتی که اگر از آن دو مقدمه نتیجه بگیرد که: «کوچه خیس نیست»، استنتاج او غیر عقلانی خواهد بود. با این حال گستره دقیق این گونه قانون ها مورد اختلاف نظر است. به طور مثال، ممکن است در این باره اختلاف نظر وجود داشته باشد که آیا منطق قیاسی و قوانین آن شامل استنتاج های مبتنی بر اداتی مانند «اگر» و «یا»، که گزاره ها را با یکدیگر ترکیب می کنند، یا سورهایی مانند «بعضی» و «هر» و همین طور شامل موجهات نیز می‏شود یا نه؟
2. دومین شکل عقلانیت، آن است که در مباحثات ریاضی درست نشان داده می‏شود. به طور مثال استنتاج « » از دو مقدمه « x عدد اول است» و « »، استنتاجی عقلانی محسوب می‏شود.
3. می گویند سومین شکل عقلانیت در استدلال هایی ظاهر می‏شود که صحت شان تنها بر کلماتی مبتنی است که نه به واژگان منطقی ما تعلق دارند نه به واژگان ریاضی ما. به طور مثال، اگر کسی از “حسن و حسین عمو زادة یکدیگر هستند” استنتاج کند که “حسن و حسین دست کم یک پدربزرگ مشترک دارند”، در این صورت استنتاج او، عقلانی محسوب می‏شود.
4. چهارمین شکل عقلانیت در استقراهایی دیده می‏شود که بر پایة معیار مناسبی تعمیم می یابند؛ چنان که در استنتاج نظریه های توضیح دهندة پدیده ها از داده های تجربی چنین عقلانیتی در کار است. به طور مثال، می گویند فرضیة خاصی در باب علت یک پدیده معیُّن زمان عقلانی است که در شرایط مهارشدة متنوع و معیُّنی از برای حذف دیگر تبیین های ممکن پدیدة مورد نظر آزموده شده باشد؛ در غیر این صورت، یعنی بدون یک رشته از این گونه آزمون های حذفی، پذیرش آن فرضیه به مثابة فرضیه ای حمایت شده، پذیرشی غیر عقلانی خواهد بود. یا، به طریق مشابه، پذیرش حاکمیت یک قانون کلی بدون از سرگذراندن یک رشته آزمون های داوری در باب آن، پذیرشی غیر عقلانی خواهد بود.
5. پنجمین شکل عقلانیت در حساب احتمال ریاضی ظاهر می‏شود. به طور مثال، با فرض اینکه علی راننده کامیون باشد، نمی توان استنتاج کرد که، چون رانندگان کامیون پیش از 80 سالگی می میرند، عل احتمال دارد که پیش از 80 سالگی بمیرد؛ اگر کسی این گونه استنتاج کند، می گوییم این استنتاج او غیر عقلانی است زیرا چه بسا عوامل دیگری برای طولانی تر بودن عمر او در کار باشد و او عملاً بیش از 80 سال عمر کند.
6. ششمین شکل عقلانیت در استنتاج هایی ظاهر می‏شود که بر اساس یک تعمیم مقبول مجاز دانسته می شوند. به طور مثال، اگر خیابان خیس باشد، در این صورت استنتاج « باران باریده است» استنتاج عقلانی، ولی استنتاج «باران نباریده است» استنتاجی غیر عقلانی تلقی خواهد شد.
7. هفتمین شکل عقلانیت، برخلاف شش قسم عقلانیت قبلی، به عمل مربوط است نه به شناخت. این گونه عقلانیت در اعمالی ظاهر می‏شود که اهداف یا علایق عامل را تحقق می بخشند. به طور مثال، اگر بگویند الگوی خاصی از رفتار اقتصادی نشان عقلانیت رفتار کسانی است که در بازار آزاد کار می کنند، و مضمون آن این باشد که هر عامل باید به گونه ای رفتار کند که رفتارش بیش ترین سود را برای او درپی داشته باشد، در این صورت، اولاً اگر کسی در بازار به گونه ای رفتار کند که به کمترین سود ممکن دست یابد یا اصلاً ضرر کند، رفتار اقتصادی اش غیر عقلانی خواهد بود؛ و ثانیاً، اگر کسی نتواند به بیش ترین سود مورد نظر دست یابد، مطلوب عقلانیت این خواهد بود که دست کم بکوشد تا به بیش ترین سود متحمل دست یابد. به این ترتیب، این شکل عقلانیت رفتاری در حقیقت به گزینش ابزارهایی مربوط می‏شود که اهداف عامل را برآورده می سازند.
8. هشتمین شکل عقلانیت نیز، همانند شکل قبل به عمل مربوط است، امِا برخلاف شکل قبل، در واقع به گزینش اهداف مربوط است نه به گزینش ابزارهای لازم برای دست یابی به اهداف. به این ترتیب، ممکن است اهداف فی نفسه دانستنِ دیگران، به جای ابزار دانستنِ آنها برای هدف خودمان، نگرشی عقلانی تلقی شود. إعمال این عقلانیت می تواند مبنایی برای احکام بنیادی اخلاق فراهم آورد؛ همان گونه که ابزار دانستن دیگران را هم می توان نگرشی غیر عقلانی دانست و هم می تواند مبنایی برای رفتارهای غیر اخلاقی فراهم کند.
9. نهمین شکل عقلانیت نیز به عمل مربوط می‏شود امِا برخلاف دو شکل قبل، به ارتباط زبانی مربوط می‏شود نه به فعل یا تصمیم. ارتباط زبانی موفقیت آمیز یک رفتار جمعی است که متضمن به کار گرفته شدنِ نیروهای استدلالیِ افراد در حیطه ای فراتر از درکِ معانیِ تحت اللفظیِ کلمات است. معمولاً فرض این است که کسانی که با هم گفتگو می کنند از پاره ای قواعد تلویحی مربوط به ارتباط و اختصار سخن و آموزش بودن آن و دستوری بودن آن و غیره پیروی می کنند. بنابراین، همان گونه که ایچ. پی. گریس ( H. P. Grice ) در مقاله اش « منطق و گفتگو» ( Logic and Conversation 1975 ) بحث کرده است، به عمل آوردن پاره ای استنباط ها از آنچه مردم با . . .

بپرس