عقل فطری ( انگلیسی: Synderesis ) ، عقل دارای نقش های فطری است که این نقش ها داده های تجربی را نظم و ترتیب می دهند و آن را عقل فطری نامند.
فرق عقل و استدلال این است که عقل نوری است که به طور ذاتی و با شهود مستقیم اصول ضروری را درک می کند، در حالی که استدلال عبارت است از نظر کردن در شرایط انطباق این مبادی و اصول بر موضوعات فکر برای استخراج نتیجه درست از مقدمات صادق.
وقتی فیلسوفان تجربی می گویند: در عقل چیزی نیست که پیش از آن در حس نبوده باشد، فیلسوفان عقلی با افزودن یک قید، آن را تکمیل می کنند و می گویند: مگر خود عقل.
معنی این سخن این است که اصول و معانی اولیّه که فکر آنها را کشف می کند، پیش از پیوند عقل با حس در عقل وجود دارند، و عقل فطری همچون صفحه سفیدی نیست که چیزی بر آن نقش نبسته باشد، بلکه عقل دارای نقش های فطری است که این نقش ها داده های تجربی را نظم و ترتیب می دهند.
بعضی معانی کلی مانند معانی کمال و بی نهایت ملازم عقل و غیرقابل مفارقت از آن است. و بعضی دیگر، مانند معنی زمان، مکان و وحدت توسط تفکر برای عقل حاصل می شود. فرق عقل و فکر این است که عقل مجموعه مبادی ضروری و معانی کلی ای است که به شناخت انسان نظم و ترتیب می دهد در حالی که فکر عبارت است از حرکت نفس در معقولات که این حرکت گاهی از مطالب به سوی مبادی و گاهی از مبادی به سوی مطالب است.
عقل عبارت است از قول به اینکه عقل مجموع اصول پیشینی ( Apriori ) منظم معرفت است. مانند اصل تناقض، اصل علیت، اصل غائیت. وجه تمایز این اصول این است که نسبت به تجربه، ضروری، کلی و مستقل اند.
انسان توسط ادراک حقایق ضروری و ابدی از حیوان متمایز می شود، بنا بر این، انسان است که در او عقل و علم پدید می آید و به سوی معرفت ذات خود و شناخت خداوند اوج می گیرد.
این معنی تحت تأثیر کانت در فلسفه جدیدی گسترش یافته است. به طوری که فیلسوفان می گویند:
شناخت جهان فقط توسط ادراکات تجربی عقل کامل نمی شود بلکه توسط معانی فطری خود عقل تکمیل می گردد.
تفکیکیان متاخر، عقلِ مورد پذیرش خود را با عنوان های متمایزی همچون عقل فطری ( عقل انواری ) ، خود بنیاد دینی و ضروری معرفی می کنند تا تفاوت آن را با عقل فلسفی نشان دهند، اما در واقع امر، عقل مطلوب ایشان، همان عقل تحلیل گر یا عقل مدرک بدیهیات است.
دین پژوهی از روش های مختلفی همچون «عقلی»، «نقلی» و «شهودی» بهره می برد. مکتب تفکیک از میان این روش ها تنها راه کاشف دین را، نقل با رهیافت تأکید بر روایات و بهره گیری از عقل فطری می داند. این مکتب با تفکیک میان عقل فطری و عقل بشری، به اعتبار عقل فطری حکم می کند. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلففرق عقل و استدلال این است که عقل نوری است که به طور ذاتی و با شهود مستقیم اصول ضروری را درک می کند، در حالی که استدلال عبارت است از نظر کردن در شرایط انطباق این مبادی و اصول بر موضوعات فکر برای استخراج نتیجه درست از مقدمات صادق.
وقتی فیلسوفان تجربی می گویند: در عقل چیزی نیست که پیش از آن در حس نبوده باشد، فیلسوفان عقلی با افزودن یک قید، آن را تکمیل می کنند و می گویند: مگر خود عقل.
معنی این سخن این است که اصول و معانی اولیّه که فکر آنها را کشف می کند، پیش از پیوند عقل با حس در عقل وجود دارند، و عقل فطری همچون صفحه سفیدی نیست که چیزی بر آن نقش نبسته باشد، بلکه عقل دارای نقش های فطری است که این نقش ها داده های تجربی را نظم و ترتیب می دهند.
بعضی معانی کلی مانند معانی کمال و بی نهایت ملازم عقل و غیرقابل مفارقت از آن است. و بعضی دیگر، مانند معنی زمان، مکان و وحدت توسط تفکر برای عقل حاصل می شود. فرق عقل و فکر این است که عقل مجموعه مبادی ضروری و معانی کلی ای است که به شناخت انسان نظم و ترتیب می دهد در حالی که فکر عبارت است از حرکت نفس در معقولات که این حرکت گاهی از مطالب به سوی مبادی و گاهی از مبادی به سوی مطالب است.
عقل عبارت است از قول به اینکه عقل مجموع اصول پیشینی ( Apriori ) منظم معرفت است. مانند اصل تناقض، اصل علیت، اصل غائیت. وجه تمایز این اصول این است که نسبت به تجربه، ضروری، کلی و مستقل اند.
انسان توسط ادراک حقایق ضروری و ابدی از حیوان متمایز می شود، بنا بر این، انسان است که در او عقل و علم پدید می آید و به سوی معرفت ذات خود و شناخت خداوند اوج می گیرد.
این معنی تحت تأثیر کانت در فلسفه جدیدی گسترش یافته است. به طوری که فیلسوفان می گویند:
شناخت جهان فقط توسط ادراکات تجربی عقل کامل نمی شود بلکه توسط معانی فطری خود عقل تکمیل می گردد.
تفکیکیان متاخر، عقلِ مورد پذیرش خود را با عنوان های متمایزی همچون عقل فطری ( عقل انواری ) ، خود بنیاد دینی و ضروری معرفی می کنند تا تفاوت آن را با عقل فلسفی نشان دهند، اما در واقع امر، عقل مطلوب ایشان، همان عقل تحلیل گر یا عقل مدرک بدیهیات است.
دین پژوهی از روش های مختلفی همچون «عقلی»، «نقلی» و «شهودی» بهره می برد. مکتب تفکیک از میان این روش ها تنها راه کاشف دین را، نقل با رهیافت تأکید بر روایات و بهره گیری از عقل فطری می داند. این مکتب با تفکیک میان عقل فطری و عقل بشری، به اعتبار عقل فطری حکم می کند. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
wiki: عقل فطری