عقل بالملکه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عقل بالملکة، عبارتست از مرتبه تعقل تصورات و تصدیقات بدیهی.
مرحله ای از نفس است که از عقل هیولائی و بالقوه گذشته و از قابلیت و استعداد محض بیرون آمده است و با دریافت معقولات بدیهی در طول زمان و در اثر زیاد شدن تجاربش و وارد شدن محسوسات زیاد در ذهنش، آماده است که معقولات نظری را از راه فکر تحصیل کند.
معقولات در عقل بالملکه
در این مرحله، دو گونه معقولات در نفس آدمی پدید می آید. یکی اولیات و دیگری مشهورات. وقتی این دو گونه معقولات حاصل شد او را عقل بالملکة می خوانند که دیگر می تواند چیزهای دیگر را کسب کند و بفهمد. دسته اول از این معقولات شامل بدیهات اولیه تصوری و تصدیقی می شود. بدیهی اولی تصوری مثل مفهوم هستی و نیستی و بدیهی اولی تصدیقی مثل تصدیق به اینکه محال است یک شیء در آن واحد، هم باشد و هم نباشد. تسمیه این جنبه از نفس به عقل بالملکة یا بدین خاطر است که عقل بالملکه نسبت به مرتبه عقل هیولائی، ملکه می باشد و عقل هیولائی، قوه این مرتبه است. پس رابطه عقل بالملکه و هیولائی رابطه ملکه و عدم ملکه است. یا بدین خاطر است که معقولات بدیهی برای نفس آماده گشته و استعداد انتقال از آنها به معقولات نظری در نفس ملکه شده است: مانند افرادی که حرفه و صنعتی در ایشان ملکه شده است و کارها را راحت و بی مشقت انجام می دهند.
مبتکر تقسیم عقل
تقسیم عقل به عقل نظری و عملی از ابتکارات ارسطو می باشد و اسکندر افریدوسی به نقل کندی، عقل نظری را به چهار قسم هیولائی، بالملکه، بالفعل و مستفاد تقسیم نموده است. برخی نیز معتقدند که ارسطو عقل را به سه بخش هیولائی، بالفعل و فعال تقسیم کرده و فارابی عقل مستفار را به آن اضافه نموده است. پس از آن، فلاسفه متاخر چون دیدند مقسم این تقسیم، عقل انسان است و عقل فعال از مجردات است و در سلسله عقول طولی قرار دارد و عقل دهم نزد مشائیون است، عقل فعال را خارج نموده و عقل بالملکه را در این تقسیم داخل نموده اند.

پیشنهاد کاربران

بپرس