عقد کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- عقد نکاح کردن ؛ صیغه ازدواج و زناشوئی خواندن. ( ناظم الاطباء ) : این نارسیده را [ از دختران امیر یوسف ] به نام امیر مسعود کرد [ محمود ] تا نیازارد و عقد نکاح نکردند. ( تاریخ بیهقی ص 249 ).
مترادف ها
نامزد کردن، عروسی کردن، عقد کردن، شوهر دادن
پیشنهاد کاربران
پیمان بستند.
دوستان عقد واژه عربی هست، نمی توانید بر آن کنش های پسوندی پارسی بگذارید. ( عقداندن، عقدیدن )
پیمان برابر پارسی عقد می باشد و به آن می شود چنین کارواژه های داد. ( پیمانیدن = پیمان بستن )
پیمان برابر پارسی عقد می باشد و به آن می شود چنین کارواژه های داد. ( پیمانیدن = پیمان بستن )
عقداندن کسی با کسی.
عقدیدن با کسی.