[ویکی الکتاب] معنی عَقِبَیْهِ: دو پاشنه اش (منظورازعبارات "یَنقَلِبُ عَلَیٰ عَقِبَیْهِ "و"نَکَصَ عَلَیٰ عَقِبَیْهِ "به عقب برگشتن و عقبگرد کردن است)
معنی نَکَصَ: خودداری کرد(منظورازعبارت"نَکَصَ عَلَیٰ عَقِبَیْهِ "به عقب برگشتن و عقبگرد کردن است)
ریشه کلمه:
عقب (۸۰ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
(به فتح اول و کسر دوم) پاشنه. بطور استعاره به فرزند و نسل گفته میشود مثل . ابراهیم کلمه توحید را در نسل خویش باقی گذاشت. «اِنْقَلَبَ عَلی عَقِبَیْهِ» به صیغهتثنیه یعنی برد و پاشنه خویش بگردید مراد از آن رجوع به حالت اولیه است راغب گوید:«رَجَعَ عَلی عَقِبِهِ» یعنی برگشت «اِنْقَلَبَ عَلی عَقِبَیْهِ»یعنی به حالت اولی برگشت. جمع آن اعقاب است: . یعنی اگر پیغمبر بمیرد یا کشته شود شما به حالت اول خویش (که بتپرستی باشد)برخواهید گشت؟! هرکه به حالت اولی (وکفر) بازگردد ابداً به خدا ضرری نخواهد رساند. . همچنین است . یعنی به راه اولی برگشت و فرارکرد. ولی در آیه . ظاهراً مراد ازآن استکبار وعدم قبولاست که آیه درباره کفّار گفتگو میکند یعنی:چون آیات من خوانده میشد بقهقری برمی گشتید و حاضر به قبول نبودید. عُقْب و عُقْبی:(بروزن قفل و کبری)به معنی عاقبت است . یعنی آنجاست تدبیر و ولایت برای خدای حق او بهتر است از حیث ثواب و بهتر است از حیث عاقبت. . ظاهراً مراد از «الدّار» دنیاست و عاقبت دنیا آخرت است یعنی:عاقبت خوب دنیا(که آخرت باشد)برای آنهاست . عقبی در این آیه در ثواب و عقاب به کار رفته است علی هذا نظر راغب که گفته:عقبی مخصوص به ثواب است درست نیست مگر آن که مرادش از ثواب اعّم باشد. عاقبة:پایان. و آن در عاقبت خوب و بد هر دو به کار میرود مثل . . و مثل . راغب گفته:عاقبة مجرداز اضافه مخصوص ثواب و در صورت مضاف بودن گاهی درعذاب به کار رود. استعمالات قرآن مؤید اوست. عقاب، عقوبت، معاقبه مخصوص به عذاباند . . تعقیب: کردن کاری است بعد از کار دیگر مثل تعقیب نماز که خواندن اذکار بعداز خواندن نماز است لذابه التفات و برگشتن نیز گفته میشود مثل:. یعنی گریزان برگشت و برنگردید و به پشت سرش توجّه نکرد در جوامع الجامع نقل شده. فَما عَقَّبُوا اِذْ قیلَ هَلْ مِنْ مُعَقِّبٍ وَلانَزَلُوا یَوْمَ الْکَریهَةِ مَنْزِلاً آنگاه گفتهشد: آیا برگردندهای (پس از فرار) هست؟ برنگردیدند و روز سختی در منزلی نازل نشدند و لیاقت نشان ندادند. . خدا حکم میکند و حکم او را تعقیب کنندهای نیست که او را در قبال حکم مسؤل دارد . *** اِعقاب: در پی آمدن. اثر گذاشتن. . این کار تا قیامت نفاق را در قلوب آنها گذاشت و در پی آورد. عقبه: . عقبه به معنی گردنه است و راهی در قله کوه. مجمع در علّت تسمیه آن گفته: که لازم است در آن عقوبت تنگی و خطر را متحمّل شد. و به قولی آن راه تنگی در قلّه کوه است که باید با تعاقب از آن گذشت. در آیه شریفه آزاد کردن بنده و غیره به ورود در گردنه تشبیه شده است که در هر دو مجاهده نفس لازم است. . علی «علیهالسلام» و ابن عباس و زید بن علی و قتاده «بِاَمْرِاللَّهِ» خواندهاند ضمیر «لَهُ - یَدَیْهِ - خَلْفِهِ - یَحْفَظُونَهُ» راجعاند به لفظ موصول در آیه سابق که «مَنْ اَسَرَّ الْقَوْلَ...» باشد مراد از «مِنْ اَمْرِاللَّهَ» حوادث است یعنی: برای انسان تعقیب کنندگانی و نگهبانانی است از پس و پیش که او را از امر خدا و از حوادث حفظ میکنند که خدا آنچه را که برای مردمی است تغییر نمیدهد تا آنها خود تغییر بدهند. این آیه نظیر آیه . است. ظهور آیه و روایات آن است که مراد از معقّبات ملائکه هستند اشکالی که میماند آن است که در این کتاب مکرّر گفتهایم وصف ملائکه با الف و تاء جمع بسته نمیشود زیرا این جمع در صورتی است که موصوف آن مؤنّث حقیقی باشد مثل مسلمات پیداست که ملائکه مؤنّث نیستند و یا مذکّر لایعقل مثل مرفوعات و پیداست که ملائکه الوالعقلاند و اگر بگوئیم مراد از معقبات نیروهای لایعقلاند در این صورت نسبت «یَحْفَظُونَهُ» به آنها مشکل است و ایضاً با آیات دیگر نمیسازد. واللَّهالعالم.
معنی نَکَصَ: خودداری کرد(منظورازعبارت"نَکَصَ عَلَیٰ عَقِبَیْهِ "به عقب برگشتن و عقبگرد کردن است)
ریشه کلمه:
عقب (۸۰ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
(به فتح اول و کسر دوم) پاشنه. بطور استعاره به فرزند و نسل گفته میشود مثل . ابراهیم کلمه توحید را در نسل خویش باقی گذاشت. «اِنْقَلَبَ عَلی عَقِبَیْهِ» به صیغهتثنیه یعنی برد و پاشنه خویش بگردید مراد از آن رجوع به حالت اولیه است راغب گوید:«رَجَعَ عَلی عَقِبِهِ» یعنی برگشت «اِنْقَلَبَ عَلی عَقِبَیْهِ»یعنی به حالت اولی برگشت. جمع آن اعقاب است: . یعنی اگر پیغمبر بمیرد یا کشته شود شما به حالت اول خویش (که بتپرستی باشد)برخواهید گشت؟! هرکه به حالت اولی (وکفر) بازگردد ابداً به خدا ضرری نخواهد رساند. . همچنین است . یعنی به راه اولی برگشت و فرارکرد. ولی در آیه . ظاهراً مراد ازآن استکبار وعدم قبولاست که آیه درباره کفّار گفتگو میکند یعنی:چون آیات من خوانده میشد بقهقری برمی گشتید و حاضر به قبول نبودید. عُقْب و عُقْبی:(بروزن قفل و کبری)به معنی عاقبت است . یعنی آنجاست تدبیر و ولایت برای خدای حق او بهتر است از حیث ثواب و بهتر است از حیث عاقبت. . ظاهراً مراد از «الدّار» دنیاست و عاقبت دنیا آخرت است یعنی:عاقبت خوب دنیا(که آخرت باشد)برای آنهاست . عقبی در این آیه در ثواب و عقاب به کار رفته است علی هذا نظر راغب که گفته:عقبی مخصوص به ثواب است درست نیست مگر آن که مرادش از ثواب اعّم باشد. عاقبة:پایان. و آن در عاقبت خوب و بد هر دو به کار میرود مثل . . و مثل . راغب گفته:عاقبة مجرداز اضافه مخصوص ثواب و در صورت مضاف بودن گاهی درعذاب به کار رود. استعمالات قرآن مؤید اوست. عقاب، عقوبت، معاقبه مخصوص به عذاباند . . تعقیب: کردن کاری است بعد از کار دیگر مثل تعقیب نماز که خواندن اذکار بعداز خواندن نماز است لذابه التفات و برگشتن نیز گفته میشود مثل:. یعنی گریزان برگشت و برنگردید و به پشت سرش توجّه نکرد در جوامع الجامع نقل شده. فَما عَقَّبُوا اِذْ قیلَ هَلْ مِنْ مُعَقِّبٍ وَلانَزَلُوا یَوْمَ الْکَریهَةِ مَنْزِلاً آنگاه گفتهشد: آیا برگردندهای (پس از فرار) هست؟ برنگردیدند و روز سختی در منزلی نازل نشدند و لیاقت نشان ندادند. . خدا حکم میکند و حکم او را تعقیب کنندهای نیست که او را در قبال حکم مسؤل دارد . *** اِعقاب: در پی آمدن. اثر گذاشتن. . این کار تا قیامت نفاق را در قلوب آنها گذاشت و در پی آورد. عقبه: . عقبه به معنی گردنه است و راهی در قله کوه. مجمع در علّت تسمیه آن گفته: که لازم است در آن عقوبت تنگی و خطر را متحمّل شد. و به قولی آن راه تنگی در قلّه کوه است که باید با تعاقب از آن گذشت. در آیه شریفه آزاد کردن بنده و غیره به ورود در گردنه تشبیه شده است که در هر دو مجاهده نفس لازم است. . علی «علیهالسلام» و ابن عباس و زید بن علی و قتاده «بِاَمْرِاللَّهِ» خواندهاند ضمیر «لَهُ - یَدَیْهِ - خَلْفِهِ - یَحْفَظُونَهُ» راجعاند به لفظ موصول در آیه سابق که «مَنْ اَسَرَّ الْقَوْلَ...» باشد مراد از «مِنْ اَمْرِاللَّهَ» حوادث است یعنی: برای انسان تعقیب کنندگانی و نگهبانانی است از پس و پیش که او را از امر خدا و از حوادث حفظ میکنند که خدا آنچه را که برای مردمی است تغییر نمیدهد تا آنها خود تغییر بدهند. این آیه نظیر آیه . است. ظهور آیه و روایات آن است که مراد از معقّبات ملائکه هستند اشکالی که میماند آن است که در این کتاب مکرّر گفتهایم وصف ملائکه با الف و تاء جمع بسته نمیشود زیرا این جمع در صورتی است که موصوف آن مؤنّث حقیقی باشد مثل مسلمات پیداست که ملائکه مؤنّث نیستند و یا مذکّر لایعقل مثل مرفوعات و پیداست که ملائکه الوالعقلاند و اگر بگوئیم مراد از معقبات نیروهای لایعقلاند در این صورت نسبت «یَحْفَظُونَهُ» به آنها مشکل است و ایضاً با آیات دیگر نمیسازد. واللَّهالعالم.
wikialkb: عَقِبَیْه