عقب ماندن
برابر پارسی: باز ماندن، واماندن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
تاخیر کردن، لنگیدن، عقب ماندن، عقب افتادن
عقب افتادن از، عقب ماندن
پیشنهاد کاربران
در پسی ماندن ؛ در تداول عوام ، کامیاب نگردیدن و عقب ماندن.
پس افتادن ؛ عقب ماندن. در عقب واقع شدن.
پس بودن
باز پس ماندن