عقب افتاده

/~aqaboftAde/

مترادف عقب افتاده: توسعه نیافته، معوق، منگول، ناقص الخلقه

متضاد عقب افتاده: پیشرفته

معنی انگلیسی:
arreared, underdeveloped, lagging behind, retarded, hindered form progress, backward, outstanding, backwarded, backrent, backwater, belated, delinquent, feebleminded, overdue, wallydrag

لغت نامه دهخدا

عقب افتاده. [ ع َ ق َ اُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) آنکه در کارها از دیگران عقب مانده باشد. دنبال افتاده. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه در کارها از دیگران عقب مانده دنبال افتاده .

فرهنگ معین

( ~ . اُ دِ ) [ ع - فا. ] (ص مف . ) ۱ - کسی که در انجام کار یا کسب دانش از دیگران عقب تر باشد. ۲ - ناقص ، معلول .

فرهنگ عمید

۱. آن که در کسب وکار یا علم وهنر از دیگران عقب مانده باشد.
۲. (روان شناسی ) = عقب مانده

مترادف ها

lagged (صفت)
عقب مانده، عقب افتاده

benighted (صفت)
تاریک، عقب مانده، گرفتار تاریکی جهل، شب زده، عقب افتاده

straggling (صفت)
عقب مانده، عقب افتاده

retarded (صفت)
عقب افتاده

underdeveloped (صفت)
عقب افتاده، رشد کافی نیافته، کم پیشرفت

straggled (صفت)
عقب افتاده

distanced (صفت)
عقب افتاده

late-blooming (صفت)
عقب افتاده

فارسی به عربی

اعق , خلفیا
( عقب افتاده (از لحاظ هوش و رشد بدنی ) ) متخلف عقلیا

پیشنهاد کاربران

Mentally retarded
معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > قُزمیت
عقب افتاده
عقب مانده به معنای میلاد دهقانی است ( فرهنگ لغت دهخدا )

بپرس