عقاب افکن

لغت نامه دهخدا

عقاب افکن. [ ع ُ اَ ک َ ] ( نف مرکب ) عقاب افکننده. آنکه یا آنچه عقاب را بیندازد :
ز پرهای تیر عقاب افکنش
عقابان فزونند پیرامنش.
نظامی.
بسی خون گرو کرده در گردنش
عقابین چنگ عقاب افکنش.
نظامی.
|| کنایه از حلقه بگوش یعنی مطیع و غلام ، چه عقاب بمعنی رشته است که در سوراخ گوش کشند برای انداختن حلقه. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رجوع به عقاب شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آن که عقاب را بیندازد ( تیر و مانند آن ) . ۲ - غلام حلقه به گوش مطیع .

پیشنهاد کاربران

بپرس