عفک

لغت نامه دهخدا

عفک. [ ع َ ] ( ع مص ) استوار نکردن سخن را و ناسره گفتن آنرا. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || بازداشتن از حاجت. || مماطلت کردن حق کسی را. || سخت گول گردیدن. ( از منتهی الارب ). بسیار احمق شدن. ( از اقرب الموارد ). عَفَک. رجوع به عفک شود.

عفک. [ ع َ ف َ ] ( ع مص ) سخت گول گردیدن. ( از منتهی الارب ). بسیار احمق شدن. ( از اقرب الموارد ). عَفک. رجوع به عفک شود.

عفک. [ ع َ ف ِ ] ( ع ص ) گول. ( منتهی الارب ).

عفک. [ ع ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عَفکاء. ( اقرب الموارد ). رجوع به عفکاء شود.

دانشنامه عمومی

عفک ( به عربی: عفک ) شهری در استان قادسیه کشور عراق است که در سرشماری سال 2014 میلادی، 75٬000 نفر جمعیت داشته است. [ ۱]
عکس عفکعکس عفک
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس