عفوه
لغت نامه دهخدا
عفوة. [ ع ِف ْ وَ ] ( ع اِ ) گزیده هر چیزی : أکلت عفوة الطعام و الشراب ؛ برگزیده خوراک و آشامیدنی را خوردم. ( از منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ). || کف دیگ ، و سردیگ خوردی از روغن و مانند آن. ( منتهی الارب ). «زبد» و کف دیگ. ( از اقرب الموارد ). عَفْوة. عُفْوة. || خرکره ماده. || چراگاه نیکو. ( منتهی الارب ).
عفوة. [ ع ُف ْ وَ ] ( ع اِ ) کف دیگ ، و سر دیگ خوردی از روغن و مانند آن. ( منتهی الارب )«زید» و کف دیگ. ( از اقرب الموارد ). عَفوة. عفوة.
عفوه. [ ع ُ ] ( ع مص ) برابر و موافق نمودن. ( از منتهی الارب ). تطبیق. ( از اقرب الموارد ). || تمامه چیزی گرفتن. ( از منتهی الارب ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید