عفل
لغت نامه دهخدا
عفل. [ ع َ ف َ / ع َ ] ( ع اِ ) فنج ماده ، و آن چیزی است که از شرم زن و شترماده برآید مانند ادره و فتق که درخایه مردان باشد. ( از منتهی الارب ). در اصطلاح فقها، چیزی است شبیه به گوشت که در عضو تناسلی زن پیدا می شود و مانع جماع می گردد. و گاهی هم استخوانی در آن محل مانع جماع می شود که این را اصطلاحاً قَرَن نامند. ( فرهنگ حقوقی ). عَفَله. و رجوع به عفلة شود. || بسیاری پیه در مابین پای تکه و گاو نر، و اکثر استعمال او در خصی می کنند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || خط میان دبر و شرم مرد. ( از منتهی الارب ). || پیه هر دو خایه قچقار و گرداگرد آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || جای دست زدن در قچقار و گوسپند جهت دانستن فربهی وگرانی و سبکی وی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید