عفل

لغت نامه دهخدا

عفل. [ ع َ ف َ ] ( ع مص ) عفله زده گردیدن زن. ( از منتهی الارب ). رجوع به عفله شود.

عفل. [ ع َ ف َ / ع َ ] ( ع اِ ) فنج ماده ، و آن چیزی است که از شرم زن و شترماده برآید مانند ادره و فتق که درخایه مردان باشد. ( از منتهی الارب ). در اصطلاح فقها، چیزی است شبیه به گوشت که در عضو تناسلی زن پیدا می شود و مانع جماع می گردد. و گاهی هم استخوانی در آن محل مانع جماع می شود که این را اصطلاحاً قَرَن نامند. ( فرهنگ حقوقی ). عَفَله. و رجوع به عفلة شود. || بسیاری پیه در مابین پای تکه و گاو نر، و اکثر استعمال او در خصی می کنند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || خط میان دبر و شرم مرد. ( از منتهی الارب ). || پیه هر دو خایه قچقار و گرداگرد آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || جای دست زدن در قچقار و گوسپند جهت دانستن فربهی وگرانی و سبکی وی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

فنج ماده و آن چیزی است که از شرم زن و شتر ماده بر آید ادره و فتق که در خایه مردان باشد جای دست زدن در قچقار و گوسپند جهت دانستن فربهی و گرانی و سبکی وی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عَفَل به فتح عین و فاء گوشت زائدی است در فرج که مانع جماع باشد. عَفَل از عیوب مجوز فسخ نکاح است.
جابری عرب لو، محسن، فرهنگ اصطلاحات فقه فارسی، ص۱۲۸-۱۲۹.

پیشنهاد کاربران

بپرس