عفری

لغت نامه دهخدا

عفری. [ ع َ را ] ( ع اِ ) موی گردن خروس. || موی قفای مردم. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || پشم پیشانی ستور. ( منتهی الارب ). موی پیشانی و ناصیه دابه. ( از اقرب الموارد ). || مویهای میانه سر. ( منتهی الارب ). تک مویهایی که در وسط سر انسان روئیده باشد. ( از اقرب الموارد ).

عفری. [ ع ِ ری ی ] ( ع ص ) مرد نیک خبیث کربز. ( منتهی الارب ). خبیث منکر. ( اقرب الموارد ).

عفری. [ ع ِ را ] ( اِخ ) نام آبی است در سرزمین فلسطین. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

نام آبی است در سرزمین فلسطین

پیشنهاد کاربران

در اصل معنی عفری:
انسان نیکو فطرت هستش
در اکثر کتاب های دیکشنری نوشته شده
معنی کلمه عفری، قوی وزیرک میباشد

بپرس