عفاق

لغت نامه دهخدا

عفاق. [ ع ِ / ع َ ] ( ع مص ) بسیار دوشیدن ناقه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || شتاب رفتن. ( منتهی الارب ). بسرعت رفتن. ( از اقرب الموارد ).

عفاق. [ ع ِ ] ( اِخ ) ابن مری. شخصی است که احدب بن عمرو باهلی در خشک سالی او را گرفته بریان کرد و بخورد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس