عظیم الجثه

/~azimojjosse/

مترادف عظیم الجثه: تناور، تنومند، جسیم، کوه پیکر

برابر پارسی: تناور، تنومند، کلان پیکر

معنی انگلیسی:
huge, of enormous size, colossal, gargantuan, giant, titan

لغت نامه دهخدا

عظیم الجثه. [ ع َ مُل ْ ج ُث ْ ث َ ] ( ع ص مرکب ) تنومند. کلان. گنده. درشت اندام. ( فرهنگ فارسی معین ): حیوانات عظیم الجثه دوره ماقبل تاریخ.

فرهنگ فارسی

تنومند کلان گنده درشت اندام : حیوانات عظیم الجثه دوره ما قبل تاریخ .
تنومند کلان

فرهنگ عمید

درشت اندام، تنومند.

جدول کلمات

یقر

مترادف ها

immense (صفت)
وسیع، بسیار خوب، پهناور، عظیم، عالی، ممتاز، گزاف، عظیم الجثه، کلان، بی اندازه، بیکران

enormous (صفت)
بزرگ، عظیم، عظیم الجثه، هنگفت، یک دنیا

tremendous (صفت)
ترسناک، عظیم، سرشار، عظیم الجثه، فاحش، شگرف

huge (صفت)
تنومند، سترگ، عظیم الجثه، کلان، یک دنیا، حجیم، گنده

colossal (صفت)
عظیم الجثه، غول اسا

gargantuan (صفت)
عظیم الجثه

of enormous size (صفت)
عظیم الجثه

full-bodied (صفت)
تنومند، عظیم الجثه

فارسی به عربی

هائل , هوة , وحش

پیشنهاد کاربران

درشت پیکر
استومند، تناور،
مجید علیائی
جواب . غول آسا
عظیم الجثه: درشت پیکر
بزرگ تن . [ ب ُ زُت َ ] ( ص مرکب ) جسیم . سمین . عظیم الجثه . ( ناظم الاطباء ) : اضخم ؛ بزرگ تن از هر چیزی . ( یادداشت بخط دهخدا ) .
پیلتن
تناور، تنومند، جسیم، کوه پیکر، یقر
یغر

بپرس