عظل

لغت نامه دهخدا

عظل. [ ع َ ] ( ع مص ) بر یکدیگر سوار گردیدن سگان به گشنی. ( از منتهی الارب ): عظلت الکلاب ؛ سگان بر یکدیگر سوار شدند. ( از اقرب الموارد ).عظلت الکلاب او الجراد؛ سگان یا ملخها بر یکدیگر سوار شدند برای سفاد و گشنی. ( از تاج المصادر بیهقی ).

عظل. [ ع ُ ظُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عاظِل. ( ناظم الاطباء ). ابنه زدگان و متهمان به شر. ( منتهی الارب ). رجوع به عاظل شود.

فرهنگ فارسی

جمع عاظل ابنه زدگان و متهمان به شر

پیشنهاد کاربران

بپرس