عظت
لغت نامه دهخدا
عظة. [ ع َظْ ظَ ] ( ع اِ ) اسم المرة است مصدر عَظّ را. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عظ شود. || سختی جنگ و شدت آن. ( منتهی الارب ). شدت و سختی در جنگ. ( از اقرب الموارد ).
عظة. [ ع ِ ظَ ] ( ع مص ) پند دادن کسی را به سخنان دل نرم کننده. ( از منتهی الارب ). پند دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). نصیحت کردن و یادآوری کردن برای کسی از پاداش و مجازات ، آن چنانکه دل او را نرم کند.و گویند پند دادن کسی را بدانچه او را به توبه خداوند و اصلاح سیرت وادارد، و امر کردن سفارش نمودن به اطاعت. ( از اقرب الموارد ). وَعظ. رجوع به وعظ شود.
عظة. [ ع ِ ظَ / ع َ ظَ ] ( ع اِمص ، اِ ) نصیحت و تذکر به عواقب کارها. پند. اندرز. || سخن واعظ.( از اقرب الموارد ). ج ، عِظات. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) پند دادن به سخنان دل نرم کننده نصیحت کردن - ۲ ( اسم ) نصیحت .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پند
نصیحت
موعظه
. . پسران بازرگان عظت پدر بشنودند. .
کتاب کلیله و دمنه
نصیحت
موعظه
. . پسران بازرگان عظت پدر بشنودند. .
کتاب کلیله و دمنه