عظال

لغت نامه دهخدا

عظال. [ ع ِ ] ( ع مص ) به گشنی در پی ماده بر زبر یکدیگر رفتن سگها و ملخها و جز آن. ( منتهی الارب ). رجوع به عَظل شود. || سوار شدن بر چیزی : عاظل الشی ٔ. || عاظل الشاعر فی القافیة؛ شاعر در قافیه تضمین کرد. ( از اقرب الموارد ). || عاظل الکلام ؛ سخن را پیچیده ساخت و آن را بدنبال یکدیگر آورد و تکرار کرد. ( اقرب الموارد ). || عاظل بالکلام ؛ «رجیع» و سخنی آورد که به صاحب خود بازگردد.( از اقرب الموارد ). مُعاظلة. رجوع به معاظلة شود.

عظال. [ ع ِ ] ( ع اِمص ) تکریر است در قوافی. ( از منتهی الارب ). تضمین است در قوافی. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس