لغت نامه دهخدا
عطوف. [ ع َ ] ( ع ص ، اِ ) شتر ماده ای که بر پوست شتربچه پر از کاه مهربانی کند و بر آن شیر دوشند. || مصیده ای که چوب کج داشته باشد. || تیر قمار که مایل باشد بر همه تیرها و فائزالمرام برآید، و یا تیر بی فایده و بی نقصان ، و یا تیر که قمار بار بار رد کنند یا مرة بعد اخری اندازند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || چادر. ج ، عُطف. ( منتهی الارب ).
عطوف. [ ع ُ ] ( ع مص ) عَطف است در تمام معانی. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عَطف شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) مهربان مشفق .
عطف است در تمام معانی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۱. میل کردن به سوی چیزی.
۲. مهربانی کردن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید