عطلت


مترادف عطلت: بیکاری، تعطیل، مهملی، بی پیرایگی

متضاد عطلت: اشتغال

لغت نامه دهخدا

عطلت. [ ع ُ ل َ ] ( ع اِمص ) عطلة. بیکاری. ( غیاث اللغات ). عطالت. بطالت. بیکاری.تعطل. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : اتفاق خوب چنین افتاد... که خواجه ابوسعید... مرا در این بیغوله عطلت بازجست. ( تاریخ بیهقی ص 71 ). طاهر از چشم امیر بیفتاد و آبش تیره شد چنانکه... در عطلت گذشته شد. ( تاریخ بیهقی ص 449 ). و رجوع به عطلة شود.
- در عطلت ماندن ؛ بیکار ماندن. ( فرهنگ فارسی معین ) : چون مدتی سخت دراز در عطلت ماند پایمردان خاستند... تا دل مأمون را نرم کردند بر وی.( تاریخ بیهقی ).

عطلة. [ ع َ طِ ل َ ] ( ع ص ) شتر نیکواندام. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شترماده گزیده. ( منتهی الارب ). ناقه صفی و برگزیده. ( از اقرب الموارد ). || گوسپند بسیارشیر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || دلو دوال بریده گوشه شکسته. ( منتهی الارب ). دلوی که «وذم » و تسمه آن بریده باشد. ( از اقرب الموارد ).

عطلة. [ ع ُ ل َ ] ( ع اِمص ) بیکاری ، اسم است تعطل را. ( منتهی الارب ). بیکاری. ( دهار ). باقی ماندن بدون عمل و کار. ( از اقرب الموارد ). عطلت. رجوع به عطلت شود. || بی پیرایگی زن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

بیکاری
۱ - بی پیرایه بودن . ۲ - بیکار بودن . ۳ - بی پیرایگی ( زن ) . ۴ - فراغت از کار تعطیل بی کاری . یا در عطلت ماندن . بی کار ماندن .

فرهنگ معین

(عُ طْ لَ ) [ ع . عطلة ] (اِمص . ) ۱ - بیکاری . ۲ - بی پیرایگی زن .

فرهنگ عمید

بیکاری.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
عطل (۲ بار)

«عُطِّلَتْ» از مادّه «تعطیل» به معنای رها کردن بدون سرپرست و چوپان است. منظور این است که شدت هول و وحشت آن روز به قدری است که هر انسانی نفیس ترین اموال خویش را فراموش می کند.
مرحوم «طبرسی» در «مجمع البیان» نقل می کند که «عُطِّلَتْ» به معنای تعطیل شدن باران آنها است، یعنی در آن روز، ابرها در آسمان ظاهر می شود، اما نمی بارد (ممکن است این ابرها ناشی از گازهای مختلف یا ابرهای اتمی و یا توده های گردوغبار حاصل از متلاشی شدن کوه ها در آستانه قیامت باشد، که ابرهایی است بدون باران).
عطالت به معنی خالی شدن است در اقرب الموارد آمده: «عَطَلَ الرَّجُلُ مِنَ الْمالِ وَالْاَدَبِ: خَلا» تعطیل: فارغ و خالی کردن «عَطَّلَ الشَّیْ‏ءَ: فَرَّغَهُ وَاَخْلاهُ» در صحاح و قاموس آمده: «التَّعْطیلُ:اَلتَّفْریغُ» و نیز در صحاح گوید: «عَطَلَتِ الْمَرْئَةُوَتَعَطَلَتْ» یعنی گردن زن از گردنبند خالی ماند در نهج البلاغه خطبه 180 فرموده «وَاَصْبَحَتِ الدِّیارُ مِنْهُ خالِیَةً و َالْمَساکِنُ مُعَطَّلَةً» خانه‏ها از سلیمان فارغ و مساکن از وی خالی ماند. . آنگاه که حامله‏ها خالی ماند. چنانکه در «عشر» گذشت . یعنی :ای بسا چاه متروک که آب برندارد و ای بسا قصر مرتفع یا گچکاری شده که از سکنه خالی است ازاین ماده فقط دو لفظ فوق در قرآن مجید آمده است.

پیشنهاد کاربران

عُطِّلَتْ:
به معنای بلاتکلیف است؛ چنانچه در وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ یعنی چاهی که به علت مرگ صاحبان شان "بلاتکلیف" و در انتظار یافتن صاحبی جدید است. وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ زمانی که شتران ده ماهه باردار؛ با وجود نیاز به مراقبت و درد زایمان در صحرای محشر بی صاحب و بلاتکلیف رها شده اند؛ چون شتر حیوانی است که بدون کمک انسان توانِ به دنیا آوردن فرزندش را ندارد. در اوصاف قیامت آمده وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا که باردار از ترس، فرزندش را سقط خواهد کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس