[ویکی فقه] عطف توهم به عطف لفظ بر اعراب خیالی معطوف علیه اطلاق می شود.
«عطف توهم» یکی از اقسام عطف است؛ به طوری که اعراب معطوف، تابع اعراب خیالی معطوف علیه باشد؛ یعنی گوینده به گمان این که مثلا حرف جر بر معطوف علیه وارد شده است، معطوف را نیز جر می دهد؛ مانند: «لیس زید قائما و لا ذاهب» به جر «ذاهب» به گمان این که بر سر خبر لیس (قائما) حرف جر آمده است.
دیدگاه ها درباره عطف توهم
برخی وجود این گونه عطف در قرآن را انکار کرده اند؛ ولی خلیل و سیبوبه آیه ۱۰ سوره منافقون را از مصادیق این عطف شمرده اند: (لولا اخرتنی الی اجل قریب فاصدق واکن من الصالحین) گویا گفته شده است «اصدق و اکن»؛ یعنی گویا «ف» بر سر «اصدق» درنیامده است، که در این صورت چون «اصدق» جواب شرط و مجزوم خواهد بود، «اکن» نیز به سبب عطف به آن، مجزوم شده است.برخی این گونه عطف را « عطف بر معنا » نامیده و به (فبشرناها باسحق ومن وراء اسحق یعقوب) مثال آورده اند. در این آیه «یعقوب» را به فتح خوانده اند؛ به گمان این که «اسحاق» اول منصوب، و معنای آیه این است: «و وهبنا له اسحاق و من وراء اسحاق یعقوب».
«عطف توهم» یکی از اقسام عطف است؛ به طوری که اعراب معطوف، تابع اعراب خیالی معطوف علیه باشد؛ یعنی گوینده به گمان این که مثلا حرف جر بر معطوف علیه وارد شده است، معطوف را نیز جر می دهد؛ مانند: «لیس زید قائما و لا ذاهب» به جر «ذاهب» به گمان این که بر سر خبر لیس (قائما) حرف جر آمده است.
دیدگاه ها درباره عطف توهم
برخی وجود این گونه عطف در قرآن را انکار کرده اند؛ ولی خلیل و سیبوبه آیه ۱۰ سوره منافقون را از مصادیق این عطف شمرده اند: (لولا اخرتنی الی اجل قریب فاصدق واکن من الصالحین) گویا گفته شده است «اصدق و اکن»؛ یعنی گویا «ف» بر سر «اصدق» درنیامده است، که در این صورت چون «اصدق» جواب شرط و مجزوم خواهد بود، «اکن» نیز به سبب عطف به آن، مجزوم شده است.برخی این گونه عطف را « عطف بر معنا » نامیده و به (فبشرناها باسحق ومن وراء اسحق یعقوب) مثال آورده اند. در این آیه «یعقوب» را به فتح خوانده اند؛ به گمان این که «اسحاق» اول منصوب، و معنای آیه این است: «و وهبنا له اسحاق و من وراء اسحاق یعقوب».
wikifeqh: عطف_توهم