عطرد

لغت نامه دهخدا

عطرد. [ ع َ طَرْ رَ ] ( ع ص ) درشت و دشوار. ( از منتهی الارب ). شدید و شاق. ( اقرب الموارد ). || سیر شتاب. ( منتهی الارب ). سیر سریع. ( اقرب الموارد ). || راه روشن. ( منتهی الارب ). طریق آشکار و فراخ که در آن از هر جا بخواهند بروند. ( از اقرب الموارد ). || مرد گزیده. ( منتهی الارب ). شخص نجیب. ( ازاقرب الموارد ). || رسن دراز و ایام دراز. ( منتهی الارب ). کوهها و روزهای دراز و طولانی. ( از اقرب الموارد ). || نیزه تیز. ( منتهی الارب ). سنان و سرنیزه مذلق و تیز. ( اقرب الموارد ). || سال تمام. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عَطَوَّد. رجوع به عطود شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس