عطان

لغت نامه دهخدا

عطان.[ ع ِ ] ( ع اِ ) سرگین یا نمک که بر پوست پاشند تا بدبوی و تباه نگردد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

عطان. [ ع ُطْ طا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عاطِن. ( اقرب الموارد ). رجوع به عاطن شود. || قوم عطان ؛ قوم که شتران را بر «عطن » فرود آورند. ( منتهی الارب ). قومی که در اعطان و مأواهای شتران فرود آیند. ( از اقرب الموارد ). عُطون. عَطَنة. و رجوع به عطون و عطنة شود.

پیشنهاد کاربران

پیش نهاد بنده برای نام عطان، معطر و یا عطر انگین است که برازنده بانوان قدیم ایران بوده است.

بپرس