لغت نامه دهخدا
- عطالت و بطالت ؛ بیکاری و بیعاری. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
عطالة. [ ع َ ل َ ] ( ع مص ) باطل شدن و بیکار شدن. ( از اقرب الموارد ). بیکاری و معطلی. ( از آنندراج ). عطالت. و رجوع به عطالت شود.
عطالة. [ ع َ / ع ُ ل َ / ل َ ] ( اِخ ) کوهی است مر بنی تمیم را. ( منتهی الارب ). کوهی است بزرگ در دیار بنی سعد. و گویند کوهی است از آن بنی تمیم. و برخی آن را کوهی بلند در بحرین دانسته اند. ( از معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) بیکاری .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید