عط. [ ع َطط ] ( ع مص ) به درازا شکافتن جامه را بی جدا کردن ، یا عام است. ( از منتهی الارب ). بریدن به درازا. ( تاج المصادر بیهقی ). به درازا شکافتن جامه را بدون از هم جدا کردن. ( ناظم الاطباء ): عطّ الثوب ؛ جامه را از درازا یا پهنا شکافتن بی آنکه از هم جدا شود. ( از اقرب الموارد ). و آیه 28 سوره یوسف چنین نیز خوانده شده است : فلما رأی قمیصه عُطَّ من دُبر... ( از منتهی الارب ). || بر زمین افکندن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || چیره شدن بر کسی. ( از منتهی الارب ). غلبه کردن برکسی در گفتار و در کردار، و گویند عَت غلبه کردن در گفتار است و عط، غلبه کردن در کردار. ( ازاقرب الموارد ). || به تازیانه زدن. || بازداشتن. || گرم شدن روز. ( تاج المصادر بیهقی ). || گران شدن نرخ. ( المصادر زوزنی ).
فرهنگ فارسی
به درازا شکافتن جامه را بی جدا کردن یا عام است بریدن به درازا