عضهه
لغت نامه دهخدا
عضهة.[ ع ِ هََ ] ( ع مص ) دروغ گفتن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سخن چینی نمودن. ( از منتهی الارب ). نمامی کردن. ( از اقرب الموارد ). || افسون کردن. ( از منتهی الارب ). سحر کردن. ( از اقرب الموارد ). عَضْه. عَضَه. عَضیَهة. رجوع به عضه شود.
عضهة. [ ع ِ ض َ هََ ] ( ع اِ ) درخت خاردار بزرگ و دراز. یکدانه عضاه. ( از منتهی الارب ). رجوع به عضاه و عَضِه شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید