عضدالدوله دیلمی. [ ع َ ض ُ دُدْ دَ / دُو ل َی ِ دَ ل َ ] ( اِخ ) مغیث الدین فناخسرو ابوشجاع بن رکن الدوله حسن پادشاه مقتدر سلسله آل بویه. عمادالدوله در سال 338 هَ. ق. جانشینی خود و امارت فارس را به عضدالدوله تفویض نمود. عضدالدوله چون به سال 338 هَ.ق. / 949م. به امارت رسید در آغاز بلامنازع بود و اعیان و بزرگان کشور نسبت به وی کمال احترام را مرعی میداشتند و آرامش در قلمرو او حکمفرما بود. حکومت اصفهان و حوالی آن را در آن زمان پدر وی ، رکن الدوله داشت و اهواز و خوزستان و بغداد تحت نفوذ عم او معزالدوله بود، حکومت کرمان و قسمت جنوب شرقی ایران نیز با یکی از عمال آل بویه موسوم به محمدبن الیاس بود و وی در طریق بندگی و اطاعت نسبت به عضدالدوله راه دوستی و وداد می سپرد. اما این آرامش دیری نپائید. در سال 357 هَ. ق. فرستاده وی یاسعبن محمد اسماعیل در کرمان از در شورش و طغیان درآمد و دست تجاوز به متصرفات عضدالدوله زد. عضدالدوله با شنیدن این خبر پسر خود ابوالفوارس را با گروهی از لشکریان به کرمان فرستاد واو بر یاسع غلبه کرد و فتنه کرمان را خواباند. سپس عضدالدوله بر عمان تاخت و آنجا را نیز ضمیمه متصرفات خود کرد. معزالدوله در 356 هَ. ق. درگذشت. و پیش از مرگ پسر خود بختیار ( عزالدوله ) را به جانشینی خود تعیین کرد و به او وصیت کرد که از پسر عم خود عضدالدوله اطاعت کند و در امور مملکت با او مشورت نماید.بختیار برخلاف نصیحت پدر مشغول لهو و لعب گردید. در همان اوقات ابوالفرج که حکمرانی عمان را داشت ، آن حدود را به عضدالدوله واگذاشت و در سال 357 هَ. ق. این امیر کرمان را از آل الیاس گرفت. رفتار جاهلانه بختیار با ترکان در بغداد موجب قیام رئیس آنان سبکتکین نام گردید و این شخص در غیاب وی منزل او را محاصره کرد و اتباع و اقوامش را دستگیر کرد و بغداد را در تصرف خویش درآورد. عزالدوله از اهواز به واسط رفت. طولی نکشید که سبکتکین درگذشت و ریاست ترکان بغداد به الپتکین نام رسید و او کار بر عزالدوله سخت گرفت بطوری که مجبور شد از رکن الدوله و عضدالدوله یاری بخواهد.عضدالدوله در سال 364 هَ. ق. به طرف بغداد حرکت کرد و آن شهر را از ترکان گرفت ولی طمع در دارالخلافه بست و به تدابیر مخصوص عزالدوله را به استعفا واداشت و او را دستگیر ساخت. چون این خبر به رکن الدوله رسیدخود را از سریر بر زمین افکند و از خوردن و آشامیدن دست کشید و از شدت غم به مرضی مبتلی شد که دیگر از آن خلاص نگردید. وی برای گوشمالی پسر خود عزم تسخیر بغداد کرد. عضدالدوله برای جلب رضایت پدر رسولی به دربار او به ری فرستاد، و چون رسول شروع به اظهار مطلب کرد، رکن الدوله دست به نیزه زد و خواست او را به قتل رساند، ولی چون غضبش تسکین یافت ضمن پیامی پسرش رااز اینکه به خاطر چند درهمی که خرج کرده و از این بابت بر او و برادرزاده اش منت نهاده و طمع در املاک اوکرده است سخت نکوهش کرد. عضدالدوله چون از حال پدر آگاه شد چاره جز این ندید که بغداد را به عزالدوله واگذارد و به فارس مراجعت کند. در سنه 366 هَ. ق. رکن الدوله درگذشت و قبل از فوتش عذر پسر را پذیرفت و او را جانشین خود کرد، همدان و اطراف آن را به فخرالدوله ، و اصفهان را به مؤیدالدوله ( دو پسر دیگر ) تفویض نمود و بدانان نصیحت کرد که پس از وی از عضدالدوله اطاعت کنند و ترک هرگونه خلاف و نفاقی نمایند. عضدالدوله معروفترین امیر آل بویه است و در طول سلطنت خویش در فتح بلاد و آبادی شهرها و ساختن کاخها همت گماشت. اقتدار او از سواحل دریای عمان تا شام و حدود مصر مسلم گردید و نخستین بار در بغداد خطبه به نام او خواندند. عضدالدوله به سال 372 هَ. ق. / 982م. به واسطه شدت مرض صرع جهان را بدرود گفت و فوت او در مجامع و طبقات مختلف اثری عظیم بخشید، چه این امیر مردی بود عاقل ، فاضل ، با سیاست ، باهیبت ، طرفدار فضلا و دانشمندان ، مروج علم و معرفت ، آبادکننده شهرها و دستگیر ضعفا. خود شخصاً با علما و فضلا مباحثه می کرد و از این جهت بارگاهش مجمع دانشمندان گردید و کتابهای بسیاری به نام او نوشته اند. عضدالدوله شیعی مذهب بود و در عین حال همه ادیان و مذاهب را محترم می شمرد و فقرای آنان را مورد رأفت قرار می داد. و بند امیر در فارس نیز از آثار اوست. جنازه وی را در جوار حرم علی بن ابی طالب ( ع ) به خاک سپردند. ( از فرهنگ فارسی معین ). برای اطلاع از شرح حال مفصل عضدالدوله رجوع به تاریخ مفصل ایران ، عباس اقبال و الاعلام زرکلی ج 5 و الکامل ابن اثیر ج 8 و الاَّثار الباقیه بیرونی ص 133 و بغیة الوعاة و سیرالنبلاء و نیز رجوع به فناخسرو شود.