عصیه

لغت نامه دهخدا

( عصیة ) عصیة. [ ع ُ ص َی ْ ی َ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر عَصا. چوبدستی کوچک و خرد. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به عصا شود.

عصیة. [ ع ُص َی ْ ی َ ] ( اِخ ) مادر اسب حذیمة است ، و از آن است مثل «العصا من العصیة»، که منظور این است که کارها بهم مربوط است. ( از منتهی الارب ). و رجوع به عصا شود.

عصیة. [ ع ُ ص َی ْ ی َ ] ( اِخ ) ابن خُفاف بن امری ءالقیس بن بهثة، از بنی سُلیم بن منصور. جدی است جاهلی و فرزندانش بطنی از سلیم از قیس عیلان از عدنانیه را تشکیل میدهند.و خنساء شاعره و أبوالعاج کثیربن عبداﷲبن بردة از والیان بصره ، و نیز جماعتی از صحابه از این بطن بوده اند. و حدیث «عصیة عصت اﷲ و رسوله » درباره گروهی ازآنان است ، چه آنها پیمان خود را با پیامبر اسلام ( ص )نقض کردند و اصحاب «بئر معونة» را بقتل رساند. ( از الاعلام زرکلی از فتح الباری و کتاب المناقب و امتاع الاسماع و جمهرة الانساب ). و رجوع به منتهی الارب شود.

فرهنگ فارسی

ابن خفاف بن امریئ القیس بن بهثه از بنی سلیم بن منصور جدی است جاهلی و فرزندانش بطنی از سلیم از قیس عیلان از عدنانیه را تشکیل میدهند و خنسائ شاعره و ابوالعاج کثیر بن عبدالله بن برده از والیان بصره و نیز جماعتی از صحابه از این بطن بوده اند و حدیث عصیه عصمت الله و رسوله درباره گروهی از آنان است چه آنها پیمان خود را با پیامبر اسلام ( ص ) نقض کردند و اصحاب بئر معونه را بقتل رساند

پیشنهاد کاربران

بپرس