عصیان گر

/~osyAngar/

مترادف عصیان گر: بدرفتار، سرکش، طاغی، طغیانگر، عاصی، گردنکش، متمرد، ناجم، نافرمان، یاغی

متضاد عصیان گر: مطیع، فرمانبردار

معنی انگلیسی:
rebel, rebellious

لغت نامه دهخدا

عصیان گر. [ ع ِص ْ گ َ ] ( ص مرکب ) یاغی. گردنکش. سرکش. عاصی. || گناهکار. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

یاغی گردنکش

فرهنگ عمید

۱. = عاصی
۲. گناهکار.

پیشنهاد کاربران

شدیدالشکیمة ؛ سخت سرکش. ( یادداشت مؤلف ) : فلان شدیدالشکیمة است ؛ سرباز زننده و بسیار سرکش است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) .
عصیانکار

بپرس