عصوف
لغت نامه دهخدا
عصوف. [ ع ُ ] ( ع مص ) سخت وزیدن باد. ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( دهار ). باد سخت جستن. ( تاج المصادر بیهقی ). سخت جستن باد. ( المصادر زوزنی ). سخت شدن باد. ( از اقرب الموارد ). || کسب کردن جهت عیال. || بردن و هلاک کردن جنگ گروهی را. || بشتافتن و سرعت نمودن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عَصف. و رجوع به عصف شود.
عصوف. [ ع ُ ] ( ع اِمص ) تیرگی. ( منتهی الارب ). کدّ و رنج ، و برخی آن را «کدر» و تیرگی نوشته اند. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) می. ( منتهی الارب ). خُمور، و ظاهراً مفرد آن عَصف است. ( از ( اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید