عصور
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - زمان روزگار دوره جمع اعصر عصور اعصار : عنصری از شاعران عصر غزنوی است . یا عصر آهن . قسمتی از دوره فلزات است که شامل زمان کنونی نیز می شود . این عصر از زمان پیدایش آهن که تقریبا یک هزار و پانصد سال قبل از میلاد مسیح است شروع می شود و تا کنون ادامه دارد . یا عصر اتم . مقصود زمان کنونی است و شروعش از زمان استفاده از نیروی اتمی در صنایع اتمی در صنایع بشر است که تقریبا از سال ۱۹۴۵ میلادی شروع می شود . یا عصر حجر . قسمت اعظم دوران چهارم زمین شناسی متعلق باین عصر است که از طبقات فوقانی دوره اول دوران چهارم شروع و به ابتدای عصر فلزات ختم می شود . این عصر بدو دوره حجر قدیم ( پارینه سنگی ) و حجر قدیم ( نو سنگی ) تقسیم می شود . یا عصر حجر جدید . نو سنگی . یا عصر حجر قدیم . پارینه سنگی . یا عصر طلایی . دوره ای در تاریخ یک کشور که ادبیات علوم و صنایع و عوامل و صنایع و عوامل دیگر تمدن ترقی کامل کرده باشد مثل دوره پریکلس در یونان قدیم . ۲ - هر یک از تقسیمات کوچکتر از دوران ( عهد ) در زمین شناسی که شامل چندین طبقه می باشد . و آن دارای آثار و بقایای گیاهی و جانوری مشخص است و اغلب رسوباتش در نقاط مختلف مشابهند دوره توضیح گاهی کلمه عصر را در برخی نوشته ها و کتب جهت تقسیمات کوچکتر از دوره حتی تقسیمات کوچکتر به کار برده اند و باین ترتیب برای کلمه عصر یک زمان مشخص زمین شناسی نمی توان قائل شد باین جهت می توانیم کلمه عصر را در زمین شناسی مرادف با تقسیمات مختلف ذکر کنیم از قبیل عصر حجر قدیم و یا عصر حجر جدید که هر دو تقسیماتی کوچکتر از عصر حجر هستند و یا عصر آهن و عصر مفرغ که هر دو تقسیماتی کوچکتر از دوره فلزات می باشند . یا عصر مفرغ . قسمت ابتدایی دوره فلزات است که از زمان پیدایش فلزات شروع و به دوره آهن ختم می شود . ابتدای این عصر قریب پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح است . ۳ - آخر روز تا هنگام غروب پسین جمع اعصر عصور . یا عصر تنگ . عصر آن وقت که هوا تاریک شود . ۴ - نمازی که در عصر خوانند صلوه عصر .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید