عصو

لغت نامه دهخدا

عصو. [ ع َص ْوْ ] ( ع مص ) زدن کسی را به چوب دستی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). به عصا زدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( غیاث اللغات ). || بستن جرح را. ( از منتهی الارب ). ببستن جراحت. ( تاج المصادر بیهقی ): عصا الجرح ؛ جراحت را بست. ( از اقرب الموارد ). || فراهم آوردن قوم را، بر نیک باشد یا بد. ( از منتهی الارب ): عصا القوم ؛ قوم را جمع کرد و گرد آورد، بر شر یا خیر. ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۴۴(بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس