دیکشنری
مترجم
بپرس
عصبی کردن
معنی انگلیسی
:
fluster
,
grate
,
key
,
unnerve
,
psych
دنبال کنید
پیشنهاد کاربران
عصبانی/ خشمگین کردن
برانگیختن، تحریک کردن
به هم ریختن ( روان، اعصاب. . )
+ عکس و لینک