عصبه
لغت نامه دهخدا
عصبة. [ ع َ ص َ ب َ ] ( اِ ) ریحانی است که آن را جم اسفرم خوانند، و بعضی گویند لبلاب است که عشق پیچان باشد. ( برهان ). جم سفرم است ،و گویند لبلاب است که به یونانی فسوس گویند. ( از اختیارات بدیعی ). ریحان سلیمان ، و گویند لبلاب است. ( الفاظ الادویة ). جم اسپرم. ( مهذب الاسماء ). ریحان سلیمان است ، و گویند فسوس است. ( تحفه حکیم مؤمن ). یک نوع لبلابی است که به یونانی فسوس نامند. ( مخزن الادویة ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
ابن هصیص ابن حی بن وائل بن جشم بن مالک بن کعب بن قین بن جسر جدی است جاهلی و بطنی از قضاعه را تشکیل میدهد
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جماعتی از مردان، اسبان، یا پرندگان، جماعت، گروه.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی عُصْبَةِ: گروهی نیرومند و منسجم (جماعتی است که در باره یکدیگر تعصب داشته باشند ، و از نظر عدد شامل جماعتی میشود که از ده کمتر و از پانزده نفر بیشتر نباشد ، بعضی هم بین دو و چهل نفر را گفتهاند ، و به هر حال همانند کلمات ، قوم ، رهط و نفر ، جمعی است که مفرد ندار...
معنی أَصْبَحَ: صبح کرد-(حالتی نو)برایش اتفاق افتاد-داخل صبح شد
ریشه کلمه:
عصب (۵ بار)
«عُصْبَه» (بر وزن لقمه) در اصل از مادّه «عصب» به معنای رشته های مخصوصی است که عضلات انسان را به هم پیوند داده و مجموعه آن سلسله اعصاب نام دارد، سپس به جمعیتی که با هم متحدند، پیوند، ارتباط، همکاری و همفکری دارند «عصبه» گفته شده است. به کار رفتن این واژه، نشان می دهد که توطئه گران در داستان «افک» ارتباط نزدیک و محکمی با هم داشته و شبکه منسجم و نیرومندی را برای توطئه تشکیل می دادند. بعضی گفته اند: این تعبیر، معمولاً در مورد ده تا چهل نفر به کار می رود.
اما مفهوم این واژه در سوره «قصص» با توجّه به این که «عُصْبَه»، به معنای جماعتی است که دست به دست هم داده اند و نیرومندند، و همچون اعصاب یکدیگر را گرفته اند، روشن می سازد که حجم جواهرات و اموال گران قیمت «قارون» چقدر زیاد بوده است.
(بروزن فرس) رگ. معصوب: بسته شده با رگ. آنگاه بهر بستن عصب (بر وزن فلس) گفتهاند «یَوْمٌ عَصیبٌ» یعنی شدید (گوئی اطراف آن با مشکلات جمع و بسته شده است) عصبة: جماعت فشرده و کمک همدیگر (مفردات). . یوسف و برادرش به پدرمان از ما محبوبتراست حال آن که ما دسته نیرومندیم در جوامعالجامع فرموده: جماعت را از آن عصبه گفتهاند که کارها به وسیله آنها بسته و روبراه میشود. . لوط به وسیله فرستادگان به تنگی افتاد و گفت امروز روز سختی است. عصیب یکبار و عصبة چهار بار در قرآن مجید آمده است: ، ، .
معنی أَصْبَحَ: صبح کرد-(حالتی نو)برایش اتفاق افتاد-داخل صبح شد
ریشه کلمه:
عصب (۵ بار)
«عُصْبَه» (بر وزن لقمه) در اصل از مادّه «عصب» به معنای رشته های مخصوصی است که عضلات انسان را به هم پیوند داده و مجموعه آن سلسله اعصاب نام دارد، سپس به جمعیتی که با هم متحدند، پیوند، ارتباط، همکاری و همفکری دارند «عصبه» گفته شده است. به کار رفتن این واژه، نشان می دهد که توطئه گران در داستان «افک» ارتباط نزدیک و محکمی با هم داشته و شبکه منسجم و نیرومندی را برای توطئه تشکیل می دادند. بعضی گفته اند: این تعبیر، معمولاً در مورد ده تا چهل نفر به کار می رود.
اما مفهوم این واژه در سوره «قصص» با توجّه به این که «عُصْبَه»، به معنای جماعتی است که دست به دست هم داده اند و نیرومندند، و همچون اعصاب یکدیگر را گرفته اند، روشن می سازد که حجم جواهرات و اموال گران قیمت «قارون» چقدر زیاد بوده است.
(بروزن فرس) رگ. معصوب: بسته شده با رگ. آنگاه بهر بستن عصب (بر وزن فلس) گفتهاند «یَوْمٌ عَصیبٌ» یعنی شدید (گوئی اطراف آن با مشکلات جمع و بسته شده است) عصبة: جماعت فشرده و کمک همدیگر (مفردات). . یوسف و برادرش به پدرمان از ما محبوبتراست حال آن که ما دسته نیرومندیم در جوامعالجامع فرموده: جماعت را از آن عصبه گفتهاند که کارها به وسیله آنها بسته و روبراه میشود. . لوط به وسیله فرستادگان به تنگی افتاد و گفت امروز روز سختی است. عصیب یکبار و عصبة چهار بار در قرآن مجید آمده است: ، ، .
wikialkb: عُصْبَة
پیشنهاد کاربران
جماعتی که به هم مربوط هستند عصب ( بر وزن شرف ) : رگ. معصوب چیزى است که با رگ به هم بسته شده است در جوامع الجامع گفته: جماعت را از آن عصبة گویند که کارها به وسیله آنها جمع و روبراه می شود.
عصبه یک دسته به هم پیوسته اعصاب است که از زیر ستون فقرات از بغل کشاله را تا نوک انگشتان پا میررود و گیاه مَرغ یا فریز و سمن یا چمن وحشی و گیاه گل نیلوفر عشقه یا لبلاب و نوعی آفت گیاهی که زرد رنگ که بر
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
خربزه و خیار و کدو می پیچند و این واژه چون سه بار در سوره یوسف و یک بار در سوره نور آیه افک آمده واژه عصبانیت را گروه و دسته معنی کرده اند و اینجا این واژه تحریف معنی شده است وصحیح ان اعصاب است و ان گیاهان هم چون مثل اعصاب تا انتهای گیاه رفته عصبه نام گرفته نه به عنوان یک گروه و عده اصلا عصبه نیست بلکه در قرآن هم عصبانیت برادران حضرت یوسف و عصبانیت پدر و مادر حضرت عایشه را فرموده است