عصبانی بودن

مترادف ها

jitter (فعل)
عصبانی شدن، با عصبانیت سخن گفتن، با عصبانیت رفتار کردن، عصبانی بودن

پیشنهاد کاربران

از چشم خون دویدن ؛ کنایه از غضب بسیار.
کوک بودن از دست کسی ؛ در تداول عامه ، عصبانی بودن از دست وی. ( فرهنگ فارسی معین ) . عصبانی و ناراحت و خشمگین بودن. ( فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ) .
معنی ضرب المثل - > سنبه اش پر زور است
خیلی عصبانی و ناراحت است.

بپرس