لغت نامه دهخدا
- اسب ( گاو ) عصاری ؛ اسب یا گاوی که با چشم بسته دور دستگاه روغنگری گردانند تا آن را بکار اندازد. ( فرهنگ فارسی معین ).
- چرخ عصاری ؛ دستگاهی است برای روغن کشی ، و آن مرکب است از استوانه ای چوبین به قطر 2 تا 3 متر و ارتفاع یک متر که در زمین نصب کنند. سطح فوقانی استوانه بطور محدب ( بشکل قیف ) تراشیده شده. تیری ضخیم به ارتفاع 6 تا 7 متر که انتهای آن تراشیدگی دارد و مطابق دهانه پایین استوانه است در آن استوانه قرار میدهند. به انتهای تیر رشته ای چرمین می بندند و سر رشته را بگردن اسبی یا گاوی که در کنار استوانه ایستاده ، بندند. اسب یا گاو را به حرکت دورانی وامیدارند. تیر بطور منحنی در داخل استوانه بگردش درمی آید و دانه ها ( مانند خشخاش و کنجد و پنبه دانه یا چیز دیگر ) را که در اطراف دهانه ریخته خردمیکند و روغن آنها را میگیرد. در ته دهانه استوانه سوراخی است که انتهای آن سطح خارجی استوانه است. روغن از آن سوراخ خارج میشود و در ظرفی که زیر آن قراردارد ذخیره میگردد. وقتی ظرف پر شد آن را برمیدارند. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:عصامی سمرقندی، عبدالملک (قرن ۸ق)
wikijoo: عصاری
پیشنهاد کاربران
اگر بخواهیم از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات به دنبال مسیر ایجاد و پیدایش کلمه ی عَصّاری در آبراه سیال حروف بگردیم تا ببینیم از چه سرچشمه ای جاری شده و به چه کلماتی مرتبط می شود بدینصورت قابل تبیین خواهد شد ؛
... [مشاهده متن کامل]
عَصّاری ؛ محل گرفتن عُصاره ی دانه های روغنی
کلمه ی عَصّار مثل ( خیاط خراز خراط خباز طبّاخ نساج قصاب ) به معنی عُصاره گیر از کلمه ی عُصاره ساخته شده است.
ز ما اینجا همی کنجاره ماند
چو روغنگر گرفت از ما عصاره.
ناصرخسرو
ریشه ی کلمه ی عُصاره از طریق قانون اولویت آوا نسبت به نگارگری حروف ، کلمه ی صار یا سار به معنی سرایت یافته می باشد.
مسیر جریان ایجاد کلمه ی عصاره در آبراه سیال حروف به کلماتی از قبیل سرایت مسرت ساری سَریان سُرم سرمایه اثر سیاره و. . . می رسد .
حرف ع در ساختمان کلمه ی عصاره به عنوان باب ورود به کلمه در قوانین حکمت نقاشی و نگارش حروف قابل تبدیل به حرف آ می باشد.
همچنین حکمت نقاشی و نگارش حرف ص در کلمه ی عصاره اشاره به یک اثر سرایت یافته و مسرت بخش به عنوان یک سرمایه و ثروت نهفته در درون چیزی که دارای یک حصار و محدوده باشد را دارد.
یعنی حکمت نگارش حرف ص با یک آوا و با چندین نگارگری و صورتگری مثل ص س ث اشاره به یک مفهوم مشترک ولی در زوایای مختلف منطبق با یک واقعیت در عالم هستی دارد.
مثلاً حرف س اشاره به یک مفهوم چالش برانگیز و قابل محاسبه و قابل مشاهده دارد.
در صورتی که مفهوم نگارش حرف ث با سه نقطه اشاره به کثرت و کثیر بودن یک ثروت در ابعاد مختلف را به ما منظور می رساند.
البته این نکته را باید توجه داشت که در مسیر ایجاد کلمات گاها کلماتی مشابه ولی با مفاهیم متفاوت مشاهده می شود که نباید این ها را باهم اشتباه گرفت.
مثلاً کلمه ی عُسر در اصطلاح عسر و حرج، دارای ریشه ی عُس و آس و آز یا آذ یا عُذ به معنی خورد شدن و کوچک شدن می باشد.
به عنوان مثال با ریشه ی آس در کلمه ی آسیب و آسیاب به مفهوم خورد شدن و خورد کننده و بخش بخش کردن قابل مشاهده است.
و یا با ریخت آص در کلمه ی اصغر به معنی خورد و کوچک قابل مشاهده است.
همچنین با مفهوم خورد و کوچک با ریخت های آز و اذ در کلمه ی آزار و اذیت می توان دید.
و با ریخت عَص در کلمه ی عصر به معنی برهه و قسمت و بخشی از زمان قابل دریافت و قابل مشاهده است.
و. . .
... [مشاهده متن کامل]
عَصّاری ؛ محل گرفتن عُصاره ی دانه های روغنی
کلمه ی عَصّار مثل ( خیاط خراز خراط خباز طبّاخ نساج قصاب ) به معنی عُصاره گیر از کلمه ی عُصاره ساخته شده است.
ز ما اینجا همی کنجاره ماند
چو روغنگر گرفت از ما عصاره.
ناصرخسرو
ریشه ی کلمه ی عُصاره از طریق قانون اولویت آوا نسبت به نگارگری حروف ، کلمه ی صار یا سار به معنی سرایت یافته می باشد.
مسیر جریان ایجاد کلمه ی عصاره در آبراه سیال حروف به کلماتی از قبیل سرایت مسرت ساری سَریان سُرم سرمایه اثر سیاره و. . . می رسد .
حرف ع در ساختمان کلمه ی عصاره به عنوان باب ورود به کلمه در قوانین حکمت نقاشی و نگارش حروف قابل تبدیل به حرف آ می باشد.
همچنین حکمت نقاشی و نگارش حرف ص در کلمه ی عصاره اشاره به یک اثر سرایت یافته و مسرت بخش به عنوان یک سرمایه و ثروت نهفته در درون چیزی که دارای یک حصار و محدوده باشد را دارد.
یعنی حکمت نگارش حرف ص با یک آوا و با چندین نگارگری و صورتگری مثل ص س ث اشاره به یک مفهوم مشترک ولی در زوایای مختلف منطبق با یک واقعیت در عالم هستی دارد.
مثلاً حرف س اشاره به یک مفهوم چالش برانگیز و قابل محاسبه و قابل مشاهده دارد.
در صورتی که مفهوم نگارش حرف ث با سه نقطه اشاره به کثرت و کثیر بودن یک ثروت در ابعاد مختلف را به ما منظور می رساند.
البته این نکته را باید توجه داشت که در مسیر ایجاد کلمات گاها کلماتی مشابه ولی با مفاهیم متفاوت مشاهده می شود که نباید این ها را باهم اشتباه گرفت.
مثلاً کلمه ی عُسر در اصطلاح عسر و حرج، دارای ریشه ی عُس و آس و آز یا آذ یا عُذ به معنی خورد شدن و کوچک شدن می باشد.
به عنوان مثال با ریشه ی آس در کلمه ی آسیب و آسیاب به مفهوم خورد شدن و خورد کننده و بخش بخش کردن قابل مشاهده است.
و یا با ریخت آص در کلمه ی اصغر به معنی خورد و کوچک قابل مشاهده است.
همچنین با مفهوم خورد و کوچک با ریخت های آز و اذ در کلمه ی آزار و اذیت می توان دید.
و با ریخت عَص در کلمه ی عصر به معنی برهه و قسمت و بخشی از زمان قابل دریافت و قابل مشاهده است.
و. . .