عصاالقرار

لغت نامه دهخدا

عصاالقرار. [ ع َ صَل ْ ق َ ] ( ع اِ مرکب ) عصای قرار: عصاالقرار در جایی انداختن ؛ کنایه از اقامت کردن در جایی و ترک سفر نمودن است ، زیرا مسافر چون به منزل فرودآید عصای سفر به یک سو اندازد و از رنج راه بیاساید. ( فرهنگ فارسی معین ) : و اینک چهار سال شد که عصاالقرار دراین دارالقرار... انداخته ام. ( نفثةالمصدور ص 116 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) یا عصالقرار در جایی انداختن . ( مصدر ) اقامت کردن در جایی وترک سفرنمودن ( زیرا مسافر چون بمنزل فرود آید عصای سفر بیکسو اندازد و از رنج راه بیاساید ) : و اینک چهار سال شد که عصا القرار در این دار الفرار.... انداخته ام .
عصای قرار قصا القرار در جایی انداختن کنایه از اقامت کردن در جایی و ترک سفر نمودن است زیرا مسافر چون به منزل فرود آید عصای سفر به یک سو اندازد و از رنج راه بیاساید

فرهنگ عمید

ترک سفر و اقامت در جایی.

پیشنهاد کاربران

بپرس