عشوه کردن. [ ع ِش ْ وَ / وِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ناز و غمزه کردن. کرشمه کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) : اگر نیامدند و سخن نشنودند و عشوه کردند آنگاه بحکم مشاهده کار خویش می باید کرد. ( تاریخ بیهقی ص 658 ).
تو بمخراش به عشوه رخ نیکی را زآنک
هرکه او عشوه کند نیکی او پنهانست.بدر جاجرمی ( در ترجمه عنوان الحکم بستی ).