عشان
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
به معنای "برای، بخاطر، زیرا، به جهت، به دلیل" در مثال زیر:
فحص دوری بارکود عشان التفتیش
به طور دوره ای بارکد را برای بازرسی چک کنید
فحص دوری بارکود عشان التفتیش
به طور دوره ای بارکد را برای بازرسی چک کنید