عسود

لغت نامه دهخدا

عسود. [ ع ِس ْ وَدد ] ( ع اِ ) کربسه نر.( منتهی الارب ). چلپاسه نر. ( ناظم الاطباء ). نر و عضرفوط از کربسه و عظاء، و گویند دساس و کرمی خبیث است که در استخوانها یافت شود. ( از اقرب الموارد ). || مار. ( منتهی الارب ). حیة. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) درشت و توانا و استوار از مردم و جز آن. ( منتهی الارب ). قوی و شدید. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس