عسقد

لغت نامه دهخدا

عسقد. [ ع ُ ق ُ ] ( ع ص ) دراز گول. ( منتهی الارب ). طویل احمق. ( اقرب الموارد ). || پرگوشت درشت اندام. ( منتهی الارب ). شخص تارّ و پرگوشت و درشت آفرینش. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس