عسج

لغت نامه دهخدا

عسج. [ ع َ ] ( ع مص ) گردن دراز کردن در رفتار. ( ازمنتهی الارب ). گردن یازیدن در وقت رفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). دراز کردن گردن در هنگام راه رفتن. عَسَجان. عَسیج. و رجوع به عسیج شود. || به شتاب رفتن. ( از ناظم الاطباء ). دویدن. ( المصادر زوزنی ).

عسج. [ ع َ س َ ] ( ع مص ) بیمار گردیدن شتران از چریدن خار عوسج. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بیمار گردیدن شتران از چریدن خار عوسج

پیشنهاد کاربران

بپرس