عزو

لغت نامه دهخدا

عزو. [ ع َزْوْ ] ( ع مص ) نسبت کردن به چیزی. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). نسبت دادن به کسی. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). به کسی بازخواندن. ( تاج المصادر بیهقی ). || نسبت پذیرفتن. ( از ناظم الاطباء ). منتسب شدن به کسی ، براست یا به دروغ. ( از اقرب الموارد ). || شکیبائی کردن بر مصیبت. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). و رجوع به عَزاء شود.

فرهنگ فارسی

نسبت کردن به چیزی نسبت دادن به کسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس