عزم درست

پیشنهاد کاربران

درست حساب ؛ که او را حساب راست باشد. که در حساب امین و راستکار باشد :
از دانش آنچه داد کم از رزق می دهد
چون آسمان درست حسابی ندید کس.
صائب ( از آنندراج ) .
عزم درست ؛ عزم قوی. عزم استوار :
فاعل فعل تمام و قول مصدَّق
والی عزم درست و رای مسدَّد.
منوچهری.
|| برجای. معتقد. مؤمن :
کنون بند فرمای و خواهی بکش
مرا دل درست است و آهسته هش.
دقیقی.