عزلاء. [ ع َ ] ( ع ِ ا ) سرین و کون. ( منتهی الارب ). اِست. ( اقرب الموارد ). || دهان و جای ریزش آب از مشک و مانند آن ، و دهان زیرین توشه دان. ( منتهی الارب ). مصب و جای ریزش آب از مشک و مانند آن ، زیرا آن در یکی از دو گوشه توشه دان و مشک قرار دارد نه در وسط آن. ( از اقرب الموارد ). ج ، عزالی [ ع َ / ع َلا ]. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( ص ) مؤنث أعزل. ( اقرب الموارد ). رجوع به اعزل شد. عزلاء. [ ع َ ] ( اِخ ) اسپی است مر بنی جعفربن کلاب را. ( منتهی الارب ).