عزف
لغت نامه دهخدا
عزف. [ ع َ ] ( ع اِ ) آواز پری ، و آن جرسی است که شبانه در صحراها شنیده میشود. ( از منتهی الارب ). صوت جن. ( اقرب الموارد ).
- عزف الریاح ؛ آوازهای باد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
|| بازی و لعب. ( منتهی الارب ).
عزف. [ ع َ] ( اِخ ) آبی است ازآن ِ بنی نصربن معاویه ، که بین آن و شَعفَین مسافت چهار میل است. ( از معجم البلدان ).
عزف. [ ع ُ ] ( ع اِ ) کبوتر طورانی. ( منتهی الارب ). حمام و کبوتر طورانی ، یعنی وحشی. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید