[ویکی فقه] عزت نفس، علاوه بر اینکه یکی از بزرگ ترین فضیلت های اخلاقی است، می تواند ضامن اجرای دیگر صفات پسندیده در محیط خانواده و اجتماع نیز به شمار آید.
عزت نفس، یکی از پایه های اساسی شخصیت آدمی و باعث نیل انسان به افتخار و سربلندی است. عزت نفس مایه آزادگی و والایی همت است. عزت مندان هرگز به ذلت و بندگی دیگران تن نمی دهند و سرمایه شرافت و آزادگی خود را با هیچ قیمتی معامله نمی کنند. عزت نفس از طرفی برای تمام افراد یکی از بزرگ ترین فضیلت های اخلاقی است و از طرف دیگر، محرک آدمی در اجرای دیگر برنامه های اخلاقی تلقی می شود. به عبارت دیگر، شرافت نفس افزون بر آن که خود از نظر فردی صفتی نیکوست، می تواند ضامن اجرای دیگر صفات پسندیده در محیط خانواده و اجتماع نیز به شمار آید. اگر انسان ها به ویژه جوانان بتوانند این تمایل والای فطری را همواره در درون خود زنده و حاکم نگه دارند و رفتار وگفتار خویش را با آن هماهنگ سازند، توانسته اند اساس نیک بختی انسانی خود را برای تمام دوران عمر پایه گذاری کنند.
معنای عزت
عزت حالتی است که مانع مغلوب شدن انسان می شود (حالت شکست ناپذیری) و در اصل از عزاز (بر وزن اساس) به معنی زمین محکم و نفوذناپذیر گرفته شده است. عزت یعنی ارزشمندی، شرافت و توانایی؛ که سرمنشا واقعی آن خداوند متعال است چنانکه می فرماید: «ایبتغون عندهم العزه فان العزه لله جمیعا؛ آیا نزد کافران عزت می طلبند عزت همه نزد خداست.»
عزت در پرتو آیات و روایات
با دقت در آیات قرآن درباره عزت، شاید بتوان گفت که قرآن دو نگاه به عزت دارد.
← نگاه اول
...
عزت نفس، یکی از پایه های اساسی شخصیت آدمی و باعث نیل انسان به افتخار و سربلندی است. عزت نفس مایه آزادگی و والایی همت است. عزت مندان هرگز به ذلت و بندگی دیگران تن نمی دهند و سرمایه شرافت و آزادگی خود را با هیچ قیمتی معامله نمی کنند. عزت نفس از طرفی برای تمام افراد یکی از بزرگ ترین فضیلت های اخلاقی است و از طرف دیگر، محرک آدمی در اجرای دیگر برنامه های اخلاقی تلقی می شود. به عبارت دیگر، شرافت نفس افزون بر آن که خود از نظر فردی صفتی نیکوست، می تواند ضامن اجرای دیگر صفات پسندیده در محیط خانواده و اجتماع نیز به شمار آید. اگر انسان ها به ویژه جوانان بتوانند این تمایل والای فطری را همواره در درون خود زنده و حاکم نگه دارند و رفتار وگفتار خویش را با آن هماهنگ سازند، توانسته اند اساس نیک بختی انسانی خود را برای تمام دوران عمر پایه گذاری کنند.
معنای عزت
عزت حالتی است که مانع مغلوب شدن انسان می شود (حالت شکست ناپذیری) و در اصل از عزاز (بر وزن اساس) به معنی زمین محکم و نفوذناپذیر گرفته شده است. عزت یعنی ارزشمندی، شرافت و توانایی؛ که سرمنشا واقعی آن خداوند متعال است چنانکه می فرماید: «ایبتغون عندهم العزه فان العزه لله جمیعا؛ آیا نزد کافران عزت می طلبند عزت همه نزد خداست.»
عزت در پرتو آیات و روایات
با دقت در آیات قرآن درباره عزت، شاید بتوان گفت که قرآن دو نگاه به عزت دارد.
← نگاه اول
...
wikifeqh: عزت_نفس
[ویکی اهل البیت] از نظر اسلام مومن بایستی حالت مناعت و احساس شرافت داشته باشد که از آن تحت عنوان «عزت نفس» تعبیر شده است.
قرآن کریم در این مورد می فرماید: «وَلِلّهِ اَلْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»؛ عزت اختصاصاً از آنِ مؤمنان است.
شهید مطهری در توضیح این آیه می گوید: یعنی مؤمن باید بداند عزت اختصاصا در انحصار مؤمنان است و اوست که باید عزیز باشد؛ عزت شایسته اوست و او شایسته عزت است. این یک نوع توجه دادن به نفس است.
تعبیر دیگر قرآن در این مورد تحت عنوان «علوّ» است: «وَلاتَهِنُوا وَلاتَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ اَلْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»؛ سست نشوید، محزون هم نباشید اگر مؤمن باشید شما برتر از همه خواهید بود.
در این سخن امام مسئله عزت و قاهریت و سیادت آنقدر ارزش والایی دارد که اصلاً زندگی بدون آن معنی ندارد؛ اگر باشد مهم نیست که تن انسان روی زمین حرکت کند یا نکند و اگر نباشد حرکت کردن روی زمین حیات نیست.
همچنین جمله دوم از حِکَم چنین است: اَزْری بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، یعنی آن کسی که طمع را شعار خود قرار داده، حقارت به نفس خود وارد کرده است.
شهید مطهری در مورد این حکمت می گویند: اینجا طمع به این جهت محکوم شده است که انسان را خوار می کند. مبنای این خُلق پلید، حقارت نفس ذکر شده. وَ رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ. شرعا مکروه است که انسان اگر گرفتاری و ابتلایی دارد پیش هر کس که رسید بگوید، چون این امر آدمی را حقیر می کند.
و در حکمت 396 آمده است: اَلْمَنِیَّةُ وَلاَ الدَّنِیَّةُ وَالتَّقَلُّلُ وَلاَ التَّوَسُّلُ؛ مرگ و نه پستی و قناعت به کم نه دست درازی پیش دیگران.
قرآن کریم در این مورد می فرماید: «وَلِلّهِ اَلْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»؛ عزت اختصاصاً از آنِ مؤمنان است.
شهید مطهری در توضیح این آیه می گوید: یعنی مؤمن باید بداند عزت اختصاصا در انحصار مؤمنان است و اوست که باید عزیز باشد؛ عزت شایسته اوست و او شایسته عزت است. این یک نوع توجه دادن به نفس است.
تعبیر دیگر قرآن در این مورد تحت عنوان «علوّ» است: «وَلاتَهِنُوا وَلاتَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ اَلْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»؛ سست نشوید، محزون هم نباشید اگر مؤمن باشید شما برتر از همه خواهید بود.
در این سخن امام مسئله عزت و قاهریت و سیادت آنقدر ارزش والایی دارد که اصلاً زندگی بدون آن معنی ندارد؛ اگر باشد مهم نیست که تن انسان روی زمین حرکت کند یا نکند و اگر نباشد حرکت کردن روی زمین حیات نیست.
همچنین جمله دوم از حِکَم چنین است: اَزْری بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، یعنی آن کسی که طمع را شعار خود قرار داده، حقارت به نفس خود وارد کرده است.
شهید مطهری در مورد این حکمت می گویند: اینجا طمع به این جهت محکوم شده است که انسان را خوار می کند. مبنای این خُلق پلید، حقارت نفس ذکر شده. وَ رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ. شرعا مکروه است که انسان اگر گرفتاری و ابتلایی دارد پیش هر کس که رسید بگوید، چون این امر آدمی را حقیر می کند.
و در حکمت 396 آمده است: اَلْمَنِیَّةُ وَلاَ الدَّنِیَّةُ وَالتَّقَلُّلُ وَلاَ التَّوَسُّلُ؛ مرگ و نه پستی و قناعت به کم نه دست درازی پیش دیگران.
wikiahlb: عزت_نفس